اهداف و دیدگاهها

کانون ایرانیان مبارز - استکهلم تشکلی است که از مبارزات مردم ایران در جهت کسب صلح ، آزادی ، دمکراسی ، عدالت اجتماعی و استقلال حمایت می کند

1- ما شدیدا با هر نیروی وابسته به رژیم منحط و وابسته وجنایتکار و دیکتاتور و مزدور بیگانه پهلوی و هرگونه سلطنت طلبی مخالفیم.
2- ما رژیم جمهوری اسلامی را اصلاح ناپذیر می دانیم و معتقدیم باید از طریق انقلابی اجتماعی توسط مردم ایران و بدون دخالت خارجی سرنگون شود.
3- ما مخالف هرگونه دخالت نیروهای بیگانه ارتجاعی و امپریالیستی و صهیونیستی در مسائل داخلی ایران هستیم و اعتقاد عمیق به حق تعیین سرنوشت مردم ایران به دست خودشان داریم.
4- ما با هرگونه تحریم اقتصادی و تهاجم و تجاوز نظامی به ایران مخالفیم.


مقالاتی که بدون امضاء کانون ایرانیان مبارز در این وبلاگ درج می گردد با مسئولیت فردی است .



۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

اطلاعیه جهت برگزاری سمینار

در دفاع از جنبش ضد استبدادی و دموکراتیک مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران

و سالگرد کودتای 22 خرداد 88

تظاهرات با شکوه میلیونی مردم ایران که در اعتراض به "انتخابات" تقلبی دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی از 22 خرداد 1388 بوقوع پیوست ، ارکان رژیم بربرمنش را به لرزه مرگ درآورد. مردم ایران و به ویژه پسران و دختران جوان به صورت میلیونی و توده ای در مقابل این کودتا و تقلب انتخاباتی ایستادند واز خشونت عریان و فاشیستی نیروهای امنیتی و مسلح رژیم هراسی بدل راه ندادند. دختران جوان نقش ارزنده ای در این حرکات اعتراضی و ضد استبدادی ایفا نمودند. این اعتراضات مردم بویژه در تهران چشم گیر بود. تنها در تهران بیش از 3 میلیون نفر به خیابان ها آمدند و تنفر خویش را نسبت به رژیم کودتا نشان دادند.
آن چه که مردم ایران امروز خواستار آنند و برای آن می رزمند، روشن است.
آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و یک حکومت سکولار خواست اکثریت جامعه ایران است. مردم ایران دارای تاریخ درخشان ضد استعماری و ضد امپریالیستی می باشند وتجارب دو انقلاب بزرگ مشروطه و بهمن 1357 و ملی کردن صنعت نفت را پشت سر دارند.
ما اعتقاد راسخ داریم در ایران پر تلاطم ما، نیروئی که از این مطالبات بطور شفاف و بی پرده دفاع نماید، و همچنین مخالف دخالت و نفوذ امپریالیسم در ایران باشد، دیر یا زود رهبری جنبش را بکف خواهد آورد و رژیم خون وشمیشر را از اریکه قدرت بزیر خواهد کشید.
خواست مردم ایران سرنگونی جمهوری خس وخاشاک اسلامی می باشد. مردم این رژیم ضد بشری را نمی خواهند و هزاران بار شعار "رژیم اسلامی نمی خواهیم"،"رژیم دزد و دروغگو نمی خواهیم"،"رژیم شکنجه و اعدام نمی خواهیم"... را در کوچه و خیابان فریاد کرد ه اند.
لذا کانون ایرانیان مبارز جهت دفاع از مطالبات دموکراتیک بحق مردم ایران و همچنین افشای سالگرد کودتای 22 خرداد 88 ، سمیناری برگزار می نماید. بدین مناسبت از تمامی آزادیخواهان، نیروهای مترقی و انساندوستان راستین دعوت می نمائیم تا با شرکت هرچه وسیع تر خویش بر غنای بحث افزوده و ما را در امر دفاع از مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم ایران یاری رسانند.

زمان برگزاری سمینار: شنبه 5 یونی ، ساعت 4 تا 6 بعداز ظهر می باشد

محل برگزاری : آ . ب . اف سوندبی بری

هرچه گسترده تر باد اتحاد مردم علیه رژیم جهل و جنایت!

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

گزارش جلسه کانون ایرانیان مبارز- استکهلم

جلسه ی کانون ایرانیان مبارز، روز یکشنبه 26 مای درABF سوند بی بَری تشکیل شد.

این جلسه که از ساعت 4 بعد از ظهر شروع شده بود، تا ساعت 7 بعد از ظهر ادامه یافت.
دستور جلسه که از قبل به اطلاع دوستان و رفقا رسیده بود، بدین قرار بود:
1- ارزیابی از فعالیت های کانون در رابطه با مراسم اول ماه مه امسال.
2- ارزیابی از شرکت در تظاهرات یکشنبه 9 مای در مرکز شهر.
3- ارزیابی از شرکت در تظاهرات پنج شنبه 13 مای در مقابل سفارت جمهوری اسلامی.
4- ارزیابی در رابطه با تظاهرات 12 مای در میدان سرگل.
5- بحث، تبادل نظر و برنامه ریزی در رابطه با برگزاری جلسات بحث و گفت و گوهای علنی در رابطه با معضلات جنبش و مقولات مورد توافق، با دعوت عام از علاقه مندان به شرکت در مباحث آن مقولات.
6- بحث و تبادل نظر در مورد چگونگی یاری رسانی به جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلب در ایران.
ابتدا چند تن از رفقا در مورد حضور کانون در آکسیون های برگزار شده صحبت کردند، رفقا متفق القول بودند با توجه به نوپا بودن این تشکل دمکراتیک، و همچنین با امکانات محدود، کانون توانسته است در حد امکانات خود در آکسیون های اعتراضی نسبت به اعدام های جنایتکارانه ی 5 تن از فعالان سیاسی به خوبی ظاهر شود. و با شعار سرنگون باد جمهوری اسلامی و پخش حدود 1500 اعلامیه، اعتراض خود را نسبت به این اعدام های جنایتکارانه ابراز کرده و عکس العملی مناسب و درخور نسبت به این جنایات نشان دهد.
بحث دیگری که مطرح شد، این بود که در تجمعات برگزار شده حضور سلطنت طلبان با پرچم و همچنین حضور برخی با پرچم پ.ک.ک، این نگرانی را به وجود می آورد، که این آکسیون ها منتسب به این گروه ها شود.
یکی از رفقای ارائه دهنده ی این بحث مطرح کرد: ما شدیداً با سلطنت طلبان مرزبندی داریم و نمی خواهیم منتسب به آن ها شویم. در این رابطه بحث هایی از سوی رفقا مطرح شد، پیشنهاداتی نیز ارائه شد .

آیتم جنبش ضد استبدادی، جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران- 22 خرداد به عنوان موضوع سمینار پیش رو پذیرفته شد.
انتقاداتی که مطرح شد، عبارت بودند از:
الف- عدم برنامه ریزی دقیق
ب- تداخل وظایف مربوط به پخش اطلاعیه های کانون با وظایف حزبی.
در پایان آیتم های زیر برای برگزاری سمینارها مطرح شد که عبارتند از:
آیتم مبارزه ی ضد استبدادی و دمکراتیک،22 خرداد به عنوان موضوع سمینار برگزیده شد.

محورهای مصوب عبارتند از:
- تشکیل جلسات کمیته ی هماهنگی الزامیست.
- تدارک جلسه ی مسئولین تبلیغات.
- تشکیل صندوق مالی.
تم های پیشنهادی برای برگزاری سمینارها:
- معضل تظاهرات و آکسیون ها، پرچم ها و شعارها.
- دمکراسی، جنبش دمکراتیک و مختصات آن.
- جنبش کارگری.
- جنبش زنان.
- ضرورت وحدت وهمبستگی ملت ایران در مبارزات ضد استبدادی و ضد امپریالیستی و حقوق برابر ا قوام ایرانی.
- سازماندهی ضد استبدادی در سطح استکهلم.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه


فراخوان سایت گزارشگران در محکومیت جنایت هولناک اعدام 5 تن از زندانیان سیاسی دربند


وجدانهای آگاه و بیدار!: جنایتی هولناک توسط جمهوری اسلامی بوقوع پیوست. 5 تن از فعالین سیاسی و روزنامه نگار دربند که مدتهای مدید تحت شکنجه های قرون وسطائی حکومت جمهوری اسلامی قرار داشتند در میان بهت و حیرت همگان بدار آویخته شدند. مرگ و نیستی منتقدین و مخالفان سیاسی رهاورد حاکمان از ابتدا تاکنون برای مردم کشورمان بوده است. از اسمان تاریک و غم انگیز ایران خون میبارد و کابوس مرگ پاکترین جوانان و اندیشمندان سیاسی پایان ندارد. فرزاد کمانگر – شیرین علم هولی – مهدی اسلامیان – فرهاد وکیلی – علی حیدریان بجرم دگر اندیشی طعمه خشونت طلبی و کینه توزی رهبران و دستگاه قضائی جمهوری اسلامی شدند.

حاکمان با دست یازیدن به این عمل شنیع در پی آن هستند تا فضای سرکوب و ترس را بر جامعه بیش از پیش مستولی کنند و به جنایات بی حد و حصر خود ادامه دهند. همچنین و بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر 17 تن از زندانیان کرد دیگر در خطر اعدام فوری میباشند. واکنش سریع جامعه بین الملل میتواند از جنایتی بمراتب هولناکتر جلو گیری نماید.

سکوت را بشکنیم و فریاد دادخواهی خانواده های داغدیده اعدام شدگان را هر چه رساتر کنیم.

ما فعالین سیاسی فرهنگی و اجتماعی ضمن محکوم کردن این جنایت حکومتی از مجامع ذیصلاح میخواهیم تا با محکوم کردن قاطع جمهوری اسلامی مانع از تداوم و تکرار این جنایات در کشورمان شوند.

ما خواستار رسیدگی بی واسطه نهادهای مدافع حقوق بشر و بین المللی – شخصیتها و ارگانهای مدافع زندانیان سیاسی به این جنایت هولناک هستیم.

رونوشت به زبانهای رایج به نهادهای مربوطه بین المللی و رسانه های مستقل و ازاد

gozareshgar67@yahoo.de

چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه


زندان و شلاق برای شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده

متهمان این پرونده جز این دو نفر حکم های تبرئه یا سبک دریافت کرده اند
شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده به اتهام شرکت در تجمع اعتراضی در ۱۳ اسفند سال ۸۵ به ترتیب به ۶ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق و دو سال و نیم زندان و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شده اند.

محمد مصطفایی، وکیل این دو فعال حقوق زنان به خبرگزاری ایلنا گفت که دادگاه شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده روز ۱۸ اردیبهشت ۸۹ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی برگزار شده و حکم دادگاه روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۸۹ (۱۶ مه ۲۰۱۰) به او ابلاغ شده است.

اتهام این دو فعال حقوق زنان اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت عمومی، اخلال در نظم عمومی و تمرد در برابر مامورین به دلیل شرکت در تجمع تعدادی از فعالان حقوق زنان در ۱۳ اسفند ۱۳۸۵ در مقابل دادگاه انقلاب بوده است.

به گفته آقای مصطفایی در تجمع روز ۱۳ اسفند سال ۸۵ مقابل دادگاه انقلاب ۳۳ نفر از فعالان حقوق زنان دستگیر شدند که برای بقیه افراد حکم تبرئه یا احکام تعلیقی صادر شده است.

شادی صدر بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شد و دو هفته در بازداشت بود. او بعد از آزادی از زندان، از ایران خارج شد. محبوبه عباسقلی زاده نیز در حال حاضر در خارج از ایران سکونت دارد.

تفاوت های گفتار و کردار رهبران جمهوری اسلامی ایران !
































احمد نوین





































انقلابی دیگر باید کرد!


پس از گذشت 31 سال از حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، مقایسۀ وعده های داده شده و اعمال انجام شده، عبرت انگیز است. آموزنده است توجه کنیم که روح الله خمینی، رهبر بلامنازع نظام، چه وعده هائی را میداد و امروز پس 31 سال وضعیت در شهرها و دهات ایران چگونه است.
همینطور به سخنان دیگر رهبران و صاحب منصبان رژیم که در گفتار مدعی میشوند که که نظام اسلامی، عین دمکراسی است، اما به هیچ تنابندۀ مخالف نظر دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه، اجازه ابراز نظر نمیدهند.
خمینی در گفتارمدعی میشد که "معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم." و یا " پیامبر نیز خودش یک کارگر بود.." . اما، در عمل دستور قتل عام هزاران هزار معلم، کارگر، دانشجو، دانش آموخته ، استاد دانشگاه، نویسنده و ... زن و مرد، پیر و جوان را ، بدون تامل و در نهایت درنده خوئی صادر کرد. اشاره من از جمله به صدور فرمان اجرای قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 است.
خمینیدر بیان به مردم میگفت ؛ "مسکن برایتان میسازیم. آب و برق را مجانی میکنیم.". اما در عمل دستور حمله و بمباران ضد بشری شهرهای کردستان را صادر کرد.!. به ترکمن صحرا و خوزستان حمله برد و خانه مردم را بر سرشان خراب و فعالان سیاسی و اجتماعی را از دَم تیغ گذرانید.
اکنون خامنه ای و رئیس جمهور جنایتکارش که مردم را خس و خاشاک می نامد و در سفرهای استانی شان به مردم " وعده های سر خرمن" میدهند که؛ به آنان رفاه و بهروزی هدیه خواهند نمود، پس از 31 سال که نظام جهنمی اسلامیشان، مردم را خانه خراب نموده و در رابطه با خیزش اعتراضی یک ساله گذشته نیز تنها پاسخ شان زندان، شکنجه، اعمال تجاوزات جنسی و اعدام بود است، برای تعمیق دستبرد به نان از سفره کارگران و زحمتکشان، طرح "لایحه هدفمند کردن یارانه ها" را در دستور کارشان قرار داده اند.
31 سال مقاومت و مبارزه مردم در مقابل نظام جهل و جنایت جمهوری اسلامی،اعتصاب عمومی سراسری مردم در کردستان و پیش از آن آغاز و تداوم خیزش اخیر مردم در ایران در این مقطع، نشانه هائی جدی از این امر است که اکثریت عظیم، قدر قدرتی نظام ولایت را به چالش کشیده اند. به عبارت دیگر همه و همه نشان میدهد که مردم زحمتکش و محروم ایران، در تداوم تعمیق آگاهی های ذهنیشان، اکنون دورانی را آغاز نموده اند که قاعدتاً تمامی این آگاهی های ذهنی میبایست در عمل بکار گرفته شود.
اگر اثرات این آگاهی ها را در عمل توده ببینیم،آنگاه، شرایط ذهنی مادیت یافته در عمل توده ها، نوید بخش آغاز پدیداری شرایط عینی ای است که تغییراتی گسترده را می طلبد. تغییراتی که تنها با پدیداری انقلاب، پاسخ شایسته خود را دریافت خواهند نمود.
زمینه ساز و تضمین کننده پایداری آن انقلاب - که حق تعیین سرنوشت جامعه، توسط خود مردم حراست میشود - علاوه بر تعمیق آگاهی، سازماندهی کارگران و دیگر مزد و حقوق بگیران تحت ستم کشورمان است. امید که آن روز، دور مباد.
اکنون توجه شما را به سخنان روح الله خمینی در بهشت زهرا در 12 بهمن 1357 جلب میکنم و در پایان با ارائه تصاویری از بلوچستان ایران، قضاوت در رابطه با وعده وعیدهای خمینی و دیگر رهبران و صاحب منصبان این رژیم را به شما واگذار مینمایم.
خمینی در آن زمان چنین میگفت :
" علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویجات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم.دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. ……..ما هم دنیا را می آباد میکنیم و هم آخرت را. ……. این دارایی ها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین. من امر کرده ام که به مستضعفین بدهند و خواهند داد. و پس از این هم تغییراتی دیگر در امور خواهد حاصل شد. لکن قدری باید تحمل کنید.به این حرفهای باطل گوش نکنید. اینها حرف میزنند. ما عمل میکنیم. اینها شما را میخواهند دلسرد کنند از اسلام. اسلام پشتیبان شماست"
اکنون پس از گذشت 31 سال از حاکمیت جمهوری اسلامی، توجه شما را به تصاویری از بلوچستان جلب میکنم. اینها " مشت نمونه خروار است." ، زیرا نظیر این تصاویر را در استان های دیگر کشورمان نیز میتوانیم مشاهده بکنیم.

بیانیه ی کانون صنفی معلمان ایران در محکویمت اعدام های نوزده اردی بهشت


انسانهای آزاده و ملت بزرگ و صاحب فرهنگ ایران خبر اعدام 5 نفراز عزیزترین فرزندان این آب وخاک در سحرگاه 19 اردیبهشت روح وروان همه انسانهای آزاده و وجدانهای بیدار را در سراسرجهان به درد آورد و در این میان دل ملت ایران و معلمان این مرزوبوم را بیشتر اندوهگین ساخت و این نگرانی را پدید آورده که اعدام این عزیزان توسط صاحبان زر و زور سرآغاز فصل جدیدی از اعدام گسترده آزادی خواهان و فعالین سیاسی و مدنی در کشور باشد.

ملت عزیز ایران و انسان های آزاده و معلمان عزیز ، کانون صنفی معلمان ایران در حالی تأسف و تأثرشدید خود را از این اقدام ضد انسانی و ضد میهنی اعلام می دارد ، که چهارنفر از این عزیزان از هم میهنان کرد مابودند که در این میان همکار و معلم آزاده و دلسوز روستاهای کردستان آقای فرزادکمانگر یکی از این پنج نفربود که خبر اعدام وی توسط شب پرستان به همراه چهار نفر دیگر از هموطنانمان به صورت دسته جمعی و در نهایت بی خبری و بدون اجرای حداقل تشریفات قانونی و با وجود اشکالات و ابهامات فراوان در پرونده این عزیزان و نحوه ی دادرسی پرونده های آنها که بدون حضور وکلای تعیینی آنها در جریان تشکیل دادگاههای فرمایشی و اعمال شکنجه های فراوان روحی و جسمی این عزیزان در زمان بازداشت همراه بوده ، دل هر انسان با شرف و با وجدانی را از هر قوم ،ملیت ، مذهب و زبانی به درد می آورد .

هم میهنان عزیز، اعدام این هموطنان آن هم در آستانه 22 خرداد سالروزکودتای انتخاباتی از طرف حاکمیت زر و زور و جهل و در این میان اعدام 4 هموطن کرد تداعی کننده اعدام های گسترده دهه 60 می باشد که در آن زمان هم چرخه ی اعدام های گسترده و ضد میهنی ابتدا از مناطق کردنشین شروع شد و بعدها و باسکوت جامعه ونهادهای مدنی و احزاب وقت به دیگر مناطق کشورمان سرایت کرد و تاکنون نیز ادامه داشته و قطعاً با سکوت مردم ونهادهای سیاسی ومدنی ودانشگاهی و دانشجویان این روند در آینده و درمناطق بیشتری از کشور و با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت.

ملت عزیز و بزرگوار ایران کانون صنفی معلمان ایران که در حال حاضر دهها نفر از اعضای آن یا در زندان ها و سیاه چال های قرون وسطایی هستند و یا در مناطق مختلف کشور در تبعید می باشند ضمن ابراز تأسف شدید خود از این اقدام بی شرمانه و وقیحانه ی صاحبان قدرت ، این رفتار ضد انسانی و ضدمیهنی آنها را به شدت محکوم می کند.

هم وطنان عزیز کانون صنفی معلمان ایران به نمایندگی از طرف همه معلمان کشور از یک طرف شهادت معلم آزاده و دلاور نستوه برادر عزیزمان شهید فرزادکمانگرعضو این کانون را خسرانی بزرگ برای آموزش و پرورش کشور می داند و از طرف دیگر وی را مایه افتخار و مباهات همه ملت ایران خصوصاًمعلمان این آب وخاک می داند و بر این باور است که درسی که شهید فرزاد کمانگر به همه مردم ایران خصوصاًدانشجویان،معلمان ودانش آموزان این آب و خاک داده است در تاریخ ماندگار خواهد شد و شهید فرزاد که تا آخرین لحظه و در طول 4 سال تحمل شدیدترین شکنجه های شکنجه گران در بیدادگاههای دیزل آباد کرمانشاه ،گوهردشت کرج و اوین تهران استقامت ورزید و جلادان شمر گونه را در حسرت یک ً آه ًباقی گذاشت و حتی حاضر نشد که از رهبر جمهوری اسلامی درخواست عفو و بخشش کند ،چرا که معتقد بود گناهی را مرتکب نشده است ،پس دلیلی ندارد که درخواست عفو بدهد و بر این باور بود که این مسئولین حکومت هستند که باید به خاطر اعمال شکنجه های فراوان روحی،روانی وجسمی اش درمدت بازداشت باید از وی طلب بخشش کنند.

همکاران عزیز بدون شک این وظیفه تک تک شما عزیزان است که در شرایط فعلی ،که کشور مان با بحران های فراوان سیاسی ،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی روبروست با الهام گرفتن از اندیشه ی همه انسان های راه اندیشه وقلم از جمله شهید فرزاد در جهت تنویر و آگاه سازی افکارعمومی برای نجات کشوربیش از گذشته تلاش نمایید و در این رابطه از هیچ تلاشی دریغ نورزید. امید است که خون شهید فرزاد وهمه شهیدان راه دفاع از حیثیت و کیان ایران زمین همانند چراغی فروزان ما را در رساندن به قله های آزادی و افتخار ایران و ایرانی رهنمون سازد.

کانون صنفی معلمان ایران ضمن تسلیت مجدد به همه ملت ایران و خانوادهپ های هر 5 شهید روز 19 اردیبهشت ، خصوصاًمعلم آزاد اندیش و اهل قلم شهید فرزاد کمانگر، خود را از صمیم قلب در غم و اندوه آنها شریک می داند و از ایزد منان برای این شهیدان راه سربلندی ایران علو درجات را مسئلت می نماید و امیدوار است که همه گروههای سیاسی و تشکل های مدنی واجتماعی با همبستگی و همدلی و به دور از خود خواهی و غرور در راه نجات میهن عزیزمان از هیچ تلاشی دریغ نورزند.

کانون صنفی معلمان ایران در پایان ضمن هشدار به صاحبان قدرت از حاکمیت مصرانه می خواهد که نسبت به آزادی همه زندانیان سیاسی ،مدنی وصنفی (دانشجویان،روزنامه نگاران،کارگران) ، خصوصاًمعلمان دربند از جمله آقایان عبدالرضاقنبری (که به اعدام محکوم شده است )، سید هاشم خواستار، رسول بداقی،عبدالله مؤمنی ، محمود بهشتی لنگرودی،علی اکبر باغانی،محمد داوری، علیرضا هاشمی،حسین باستانی نژاد و قربان احمدی اقدام نماید و بیش از این کشور را به ورطه ی نابودی نکشاند،چراکه ادامه بازداشت معلمان در بند و برخوردهای امنیتی با معلمان می تواند عواقب پیش بینی نشده ای را به دنبال داشته باشد و فضایی را در کشور ایجاد کند که دیگر هیچ کس و قدرتی توان کنترل آن را نداشته باشد و در این رابطه کانون معلمان ایران به حاکمان زر و زور وجهالت هشدار می دهد که این کانون مسئولان نابخرد را مسئول عواقب پیش بینی نشده اتفاقات آینده کشور و اعتراضات معلمان می داند وباید خود آنها در برابر ملت بزرگ ایران پاسخگو باشند.

کانون صنفی معلمان ایران

21 اردیبهشت1389

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

نظرخواهی گزارشگران از فعالین سیاسی درباره اوضاع کنونی

لطفا برای آشنائی خوانندگان سایت خود را معرفی نمائید
پاسخ: کمیته حمایت از جنبش اعتراضی مردم ایران درمونیخ
www.demokratie-iran.blogspot.com
azadi.novin@gmail.com

اعتراضات خیابانی که از نزدیک به یک سال پیش شروع شد امروزه بطور محسوسی فروکش کرده است و یا به تعبیری شکل عوض کرده است و در مناسبتهای مختلف انجام میپذیرد. بطور کلی و درحال حاضر وضعیت این جنبش عمومی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ: مبارزه مردم ایران ادامه خواهد داشت زیرا ریشه آن در فقدان عدالت اجتماعی، عدم امنیت، نفی حقوق دموکراتیک و نقض حقوق بشر در ایران است. فروکش جنبش به علت رهبری سازشکار آن، یکسان نبودن درجه پیگیری شرکت کنندگان در آن، ترکیب طبقاتی آن و جدائی آن از جنبش طبقه کارگر است به مثابه یگانه طبقه ای است که به تحقق کامل دموکراسی اعتقاد دارد و تنها در این تحقق کامل است که به حقوق خود دست می یابد. این جنبش نخستین جنبش توده ای بعد از انقلاب است که بیشتر در شهرهای بزرگ و بویژه تهران محدود شد. بنظر ما جنبش در پی تجربه اندوزی و جمع بندی از کمبودهای خویش است. این جنبش آتش زیر خاکستر است و در طی زمان عمیقتر و گسترده تر خواهد شد.

آیا خشونت اعمال شده از سوی حاکمان در برابر اعتراضات مسالمت آمیز مردم که منجر به کشته شدن دهها نفر و صدها زخمی و بازداشتی دیگر شده است میبایستی همچنان و همواره با پاسخی مداراطلبانه روبرو گردد؟
پاسخ: قهر مامای جامعه کهن برای تولد جامعه نوین است. قهر همیشه موتور تاریخ بوده است.تمام دستآوردهای بشریت از انقلاب اسپارتاکوس تا انقلاب کبیر فرانسه، روسیه ، چین، ایران در انقلاب مشروطیت و در بهمن و در سراسر جهان نقش مهمی ایفاء کرده است. اگر ملتهای مصر، الجزایر، اندونزی، ویتنام و... به قهر انقلابی در مقابل قهر ضد انقلابی حاکمیتها و نیروهای استعمارگر متوسل نمی شند چهره تاریخ چهره قرون وسطی بود. قهر مردم همیشه عکس العمل آنها در مقابل قهر حاکمیتهای ارتجاعی بوده و خواهد بود. تقبیح قهر، حمایت از حاکمیتهاست ،ولی قهر، قهر فردی و قهرمانان نیست، قهر قهر طبقات وسیع مردم و توده های انسانی است.

بنظر شما پاشنه آشیل جمهوری اسلامی کدام است؟ آیا با تمرکز مبارزات مردمی بر نقطه ضعفهای رژیم میتوان نتایج موثرتری حاصل کرد؟
پاسخ: چشم اسفندیار رژیم جمهوری اسلامی بی اعتمادی به توده مردم است. این است که نمی خواهد بفهمد نیروی اصلی، سرچشمه قدرت هر دولتی حمایت مردم است. رژیم بر خلاف آغاز انقلاب که حمایت توده ای داشت از مردم می ترسد. هر آنچه باعث بسیج مردم، ارتقاء آگاهی آنها شود برای رژیم خطرناک است. افشاءگری در مورد فساد، تبعیض، دزدی، تجاوز، شکنجه ، نفی حقوق دموکراتیک، دخالت در زندگی خصوصی مردم، فقدان امنیت و... نقاط ضعف این رژیم است که به وی صدمه زده وی را به انزوا می کشاند. ولی در این مبارزه باید توجه داشت که نباید ما با امپریالیستها و صهیونیستها همخوانی پیدا کنیم زیرا در آن صورت اعتماد مردم را از دست می دهیم. باید حفظ منافع ملی را با مبارزه دموکراتیک پیوند زد. هر کس دشمن رژیم جمهوری اسلامی است دوست مردم ایران نیست. نه عربستان سعودی، نه امارات متحده عربی، نه جمهوری آذربایجان، نه ترکیه، نه آمریکا، نه اروپا و روسیه هیچکدام دوستان مردم ایران نیستند.
کاستی های جنبش خیابانی کدامند؟
پاسخ:جنبش خیابانی دورنما ندارد، جنبش خیابانی تاکتیک ندارد، رهبری ندارد، شعارها متضادند، اهداف چندگانه اند، جنبش همه چیز و تئوری هیچ چیز است. اعتراض برای نفس اعتراض و نه کسب قدرت سیاسی، راه مقابله با قهر و تشکل نیروهای حاکمیت را پیدا نکرده است. این جنبش به علل فوق فرسایش می یابد.
نقش ایرانیان خارج از کشور در حمایت از مردم را چگونه دیدید؟
پاسخ:نقش ایرانیان در خارج نیز متفاوت است. نیروهای انقلابی و مترقی به شعارهای درست تکیه کرده آنها را تقویت نموده و بازتاب می دهند. آنها خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی با دورنمای انقلابی هستند. متاسفانه نیروهای انقلابی و مترقی ایران به علت کمبود امکانات از تفرقه برخوردارند و نتوانستند سازمانی سراسری برای حمایت از مبارزات ایجاد کنند. بهمین جهت در سطح شهرهای مختلف فراوان ولی پراکنده اند. برعکس نیروهای ارتجاعی فورا سازمانهای جهانی آفریدند که سرنخ در دست خودشان بود و می خواستند و می خواهند از سایر نیروها به عنوان سیاهی لشگر تبلیغاتی استفاده کنند. “سازمان های مستقلی“ هستند بیکباره سلطنت طلب از کار در آمدند و بسیاری از اعضاء سالم خویش را حیرت زده کردند. سلطنت طلبان شعار “جمهوری ایرانی“ را تبلیغ نمی کنند چون تودهنی به سلطنت است. هواداران سلطنت هوادار تحریم ایران و تجاوز به ایرانند این است که هر حرکت انحرافی که دست تحریم ایران و تجاوز به ایران را به بهانه حضور جمهوری اسلامی باز بگذارد مورد تائید قرار می دهند.
تا کنون صدها شعار از سوی معترضین به جمهوری اسلامی طرح شده است. کدامیک از شعارها را گویای سطح مبارزات مردمی میدانید؟
پاسخ: بنظر ما هنوز نمی توان شعار معینی را گویای سطح مبارزات مردم دانست. شعار مرگ بر خامنه ای و پاره کردن تصاویر خامنه ای و خمینی نشانه آن است که سمت و سوی جنبش در تحول کنونی خواست سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار یک جمهوری غیر مذهبی است. شعارها در عین حال نشانه بی اعتمادی به رژیم و اینکه این رژیم ظرفیت تحول و تغییر را ندارد و سرنوشتش مانند رژیم پهلویست. مردم از یک رژیم مذهبی بیزارند. شعارهای رای مرا پس بده بیان سطح مبارزه مردم نبود و نیست. تنها یک شعار کوتاه مدت تاکتیکی برای کشیده شدن به عرصه مبارزه بود و زود هم به فراموشی سپرده شد. تائید سرکوبها و تقلب در انتخابات که البته همیشه انتخابات تقلبی بوده است بخش مهمی از مردم را به سمت نفی کامل رژیم کشید. شعارهای ما میگیم شاه نمی خوایم خامنه ای رهبر میشه خط کشی روشنی با رژیم گذشته است. بنظر ما جنبش رادیکالتر می شود و سطح جنبش در جهت نفی تمامیت رژیم ارتقاء می یابد. شعار جمهوری اسلامی آری ولایت فقیه نه که خواست رفرمیستهاست برای مردم دلچسب نیست.
صرفنظر از اینکه شما بعنوان مخاطب این نظرخواهی خود را در محدوده فعالین چپ تعریف میکنید یا نه – جایگاه جنبش چپ را در جنبش عمومی مردم کشورمان چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ:کمیته ما یک تشکل دموکراتیک است که در بر گیرنده همه نیروهائی است که اصول کمیته ما را پذیرفته اند. باین مفهوم البته نمی تواند ضد چپ باشد. در ایران یک گرایش وسیع به سمت چپ وجود دارد. زمینه قدرت گیری چپ در یک شرایط دموکراتیک بسیار زیاد است. ولی همه این چپ که خواهان تحقق عدالت اجتماعی است، الزاما کمونیست نیست، سردرگم است. پراکنده است، از مفهوم چپ درک روشنی ندارد. تشکل ندارد و بهمین جهت تاثیراتش در جنبش محدود است. یک سازمان قدرتمند کمونیستی که مورد اعتماد مردم باشد در ایران وجود ندارد. در طیف وسیعی که خود را چپ می دانند حتی هستند جریانهائی که چپ نیستند و خود را در میان چپ جا کرده اند و از طریق اینترنت و امکاناتی که در اختیار دارند به اعمال نفوذ مشغول اند. حتی هواداران سیاستهای ضد میهنپرستی که از تجاوز آمریکا به عراق و افغانستان و.. حمایت می کنند خود را در صفوف چپ وارد کرده اند. این است که چپ به علت این دسیسه ها و سرکوبها، به علت انحرافات جهانی و سقوط شوروی، به علت سردرگمی با مشکلات عدیده روبروست. بیرون آوردن این نیروی بالقوه معتقد به عدالت اجتماعی از زیر نفوذ این مارهای خوش خط و خال کار بسیار سخت و پرمخاطره است ولی ناشدنی نیست. در جنبش کنونی بدلایل برشمرده نقش چپ بسیار ضعیف بود و بنظر می رسد به علت سرکوبهای شدید سالهای اخیر در آینده نزدیک نیز این ضعف پابرجا باشد.

طیف رهبری کننده این جنبش را چگونه معرفی میکنید؟
پاسخ: رهبری جنبش در دست اصلاح طلبان بود. رهبرانی که می خواستند به اصلاحات در چارچوب رژیم برای نجات آن بپردازند. آنها خواست بیرون جهیدن از این چارچوب را نداشته و ندارند. بن بست آنها نیز در همین است. راه بیرون رفت از این تضاد طرح سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در تمامیت آن است.

جمهوری اسلامی در پی اعدام بسیاری از دستگیرشدگان اعتراضات اخیر است و در امتداد آن تصفیه حساب با بسیاری که قبل از آغاز این اعتراضات در بازداشت بسر میبرند. چگونه میتوان کشتار زندانیان سیاسی را متوقف کرد؟
پاسخ:تنها با فشار مراجع بین المللی از یک طرف و ایرانیان خارج از کشور از جانب دیگر می توان بر رژیم فشار وارد آورد. در عمل باید یک اتحاد عمل سراسری از نیروهای انقلابی و مترقی که خواهان آزادی، دموکراسی، استقلال، عدالت اجتماعی و جمهوری در ایران هستند بوجود آورد که این مبارزات را سازمان دهد و بر مراجع بین المللی تاثیر بگذارد و آنها را تحت فشار قرار دهد. ما بیک نیروی مستقل ایرانی نیاز داریم. نیروهای خارجی که در سازمانهای غیر دولتی و بشردوستانه جمعند همیشه می توانند به عنوان ابزار سیاسی قدرتهای جهانی مورد سوء استفاده قرار گیرند. متاسفانه امروز حمایت از حقوق بشر بیک ابزار سیاسی بدل شده است. حتی جرج بوش و نتانیاهو هم هوادار حقوق بشر شده اند. اگر ما نتوانیم بیک شکل معین همکاری دست پیدا کنیم خطر اینکه استقلال خویش را در عمل از دست دهیم فراوان است. ولی عرصه دیگری برای فشار بر رژیم وجود ندارد
آیا ناگفته ای دارید؟
پاسخ:بنظر ما باید در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی مرزها را با دشمنان مردم ایران روشن ساخت. این امر موجب جلب اعتماد مردم ایران خواهد شد. باید با امپریالیستها، صهیونیستها، سلطنت طلبان، دشمنان استقلال ایران مرز بندی کرد. باید کسانی را که حقوق بشر را بر اساس قومی تقسیم می کنند افشاء کرد و نشان داد که حقوق بشر تجزیه بردار نیست. باید روشن کرد که مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی مبارزه علیه اسلام نیست. مذهب امر خصوصی مردم ایران است. مذهب را نمی شود با صدور یک فرمان و کارزار توهین و تحقیر از میان برداشت. مذهب را باید از دولت و آموزش جدا ساخت.

با سپاس از شما
گزارشگران
www.gozareshgar.com




نقش سوئد در تحرکات تجزیه طلبانه

دکتر حسن شبستری

تاکنون در بارِۀ نقش سوئد در مسائل امنیتی جهان و بخصوص ایران، تحقیقات کمی صورت گرفته است و یا شاید در حد هیچ! و این البته به دو دلیل بوده است.

اول، ظاهر عملکرد دمکراتیک این کشور در سطح ملی و جهانی و تبلیغاتی که پیرامون این قضیه ( بخصوص در دوران جنگ سرد ) صورت گرفته است.

دوم بدلیل آنکه دستگاههای امنیتی سوئد بسیار با تجربه اند و پخته و حساب شده و بدور از هیاهو عمل می کنند! ما می خواهیم در حد اشاره، در این نوشته به این موضوع و ارتباط آن با امنیت ملی و منافع ملی ایران، صحبت کنیم.

سیمای سوئد:

سوئد کشوری کوچک، با جمعیتی نزدیک به ده میلیون نفر، در شمال اروپا واقع شده و بخشی از منطقۀ معروف به اسکاندیناوی می باشد. نظام سیاسی این کشور، پادشاهی مشروطه است و دولت، هر چهار سال و در انتخاب عمومی و از طریق احزاب برنده در مبارزات انتخاباتی، تشکیل شده و امور کشور، توسط نخست وزیر و وزرای منتخب، اداره می شود.

اقتصاد این کشور، سرمایه داری و متکی بر صنایع پیشرفته، بازرگانی بین المللی و بازار بورس است... و اما حقایق تاریخی! ؛

سوئد تا قرن نوزده، کشوری عقب افتاده، متکی بر کشاورزی و دامداری و تولید کننده و صادر کننده چوب و محصولات دریائی بوده است. صنعت این کشور محدود به صنایع استخراج سنگ آهن، ذغال سنگ و کشتیرانی بوده و در این زمینه رابطه گسترده با آلمانی ها، یاری بسیاری به آنها رسانده است. در قرن نوزده، بدلیل بحران اقتصادی، بخش اعظم نیروی کار این کشور به آمریکا مهاجرت می کند و در باز گشت، پول و فن آوری را برای سوئد به ارمغان می آورد. با تکیه به سرمایه و فن آوری نوین از طرفی، و قدرت گیری سوسیال دمکراسی در ساختار نظام سیاسی، در اواخر قرن نوزده واوائل قرن بیست، سوئد گامهای بلندی به جهت پیشرفت برمیدارد که صد البته تداوم ارتباط با اقتصادهای آمریکا و آلمان، به این کشور کمک بسیار می کند.

سوئد بجهت فرهنگی، ساختاری لوتری دارد. تعبد و فرمانبرداری، نظم و فردگرائی افراطی، و ریاکاری و جاسوسی و پنهان کردن نیات و مقاصد، و عملگرائی کاسبکارانه، ونژاد پرستی و شوونیسم افراطی و پنهان، ویژگیهای اصلی و بنیادی، چنین فرهنگی است.

جامعه، در لایه های زیرین جهان بینی، عمیقأ خرافی است! سوئد از منظر فرهنگی، تا حد زیادی، فاسد و منحط است، اما اینهم جزئی از فرهنگ و سنن ایشان است که بر روی همه چیز سرپوش گذارده، ضعفها را توجیه می کنند!

سوئد در حال حاضر، در واقع توسط حدودأ سی خانواده میلیاردر، کنترل و هدایت می شود و احزاب این کشور، بدون توجه به نامهائی که برای خود برگزیده اند، در واقع باندهای مافیای اقتصادی هستند که در بازی دمکراتیک، در قدرت، جابجا می شوند.

سوئد، بر اساس فرهنگ توضیح داده شده، جامعۀ اخته ای است که بر پایه نظم آهنین و ساختار امنیتی بسیار پیچیده و محکم و بر اساس آخرین دستاوردهای علوم جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی، کنترل می شود. نظام تربیتی و آموزشی، بخصوص در مقاطع پیش دبستانی و دبستانی و دبیرستانی، نقشی اساسی در شکل دهی ساختار فوق الذکر بازی می کند.

سوئد، طبقه کارگری کوچک دارد، که از طریق اتحادیه های کارگری زرد، کنترل می شود. طبقه متوسط، بخش بزرگی از جامعه سوئد را تشکیل می دهد، که از نظر اقتصادی وفرهنگی، متکی بر سنتهای سوسیال دمکراسی، و جناح راست سرمایه بین الملل، و نئولیبرالیسم، می باشد.

ساختار امنیتی سوئد:

ساختار امنیتی و جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد، از جهت پیچیدگی تشکیلات وعملکرد، شاید تنها با یکی دوکشور دیگر، همچون انگلستان و اسرائیل، قابل مقایسه باشد!

حتی در برخی موارد ( همچون جمع آوری اطلاعات ) بسیار برتر از دو کشور فوق الذکر عمل می کند. سنت جاسوسی و جمع آوری اطلاعات، از سنتهای کهن فرهنگی و عمیقأ نهادینه شدۀ جامعۀ سوئد است و بر خلاف بسیاری کشورها و فرهنگها، علاوه بر اینکه عملی نکوهیده نیست، که حتی ستایش انگیز و بسیار مثبت است! بر این اساس و به همین نسبت، ساختار امنیت داخلی این کشور، از هزاران لایۀ در هم تنیده شده تشکیل می شود، که گذر از آنها، گاهی نا ممکن بنظر می آید. این ویژگی، باعث شده است که دستگاههای اطلاعاتی سوئد در حوزۀ بین المللی، بسیار قدرتمند عمل کرده و ضمن اینکه به حداکثر اهداف دست می یابند، حداقل آسیب را دریافت کنند! یهودی های مهاجر در زمان جنگ جهانی دوم، نقشی اساسی در ساختار امنیتی و اقتصادی و رسانه ای سوئد بازی می کنند!

دستگاههای اطلاعاتی سوئد، اهداف چندگانه ای را دنبال می کنند. کسب اطلاعات علمی و صنعتی، نفوذ در ساختار و تشکیلات اداری اقتصاد جهانی، کسب و فروش اطلاعات به سرویسهای اطلاعاتی دیگر کشور ها، کمک به پیشبرد اهداف نئو لیبرالیستی وانهدام موانع سیاسی ( همچون نفوذ در تشکیلات سیاسی گروهها و حتی دولتها )، تحقیقات فرهنگی وتهیه مواد خام مطالعاتی برای دیگر کشورها، وبسیاری اهداف دیگر، از جمله کارهائی است که دستگاه جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد موسوم به « سِپو » به آن مشغول است. اما اصلی ترین کار این سرویس جاسوسی وامنیتی ( سپو ) دلالی اطلاعات و همکاری با سرویسهائی همچون سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس ( بخصوص در رابطه با کشورهای جهان سوم وکشورهای غیر غربی ) است!

این سرویس ( سپو ) ساختاری عمیقأ ضد مردمی دارد و درست نقطۀ مقابل جنبشهای آزادیخواهانه، عدالت طلبانه و ضد استعماری عمل می کند! و در پیشبرد اهداف خود، حاضر به انجام هر اقدامی از جمله ترور، بمبگذاری، شرکت در عملیات خرابکارانه، مشارکت در جنگهای استعماری و منطقه ای و ... بسیاری اعمال ضد بشری دیگر است!

سوئد و ایران!

پیشینۀ روابط امنیتی ایران و سوئد، به اواخر عصر قاجار و بنیانگذاری دستگاههای امنیتی و پلیس ایران توسط مأموران امنیتی سوئد بر میگردد و در دوره های مختلف، به تناوب، این ارتباط ادامه داشته است، اما با وقوع انقلاب پنجاه و هفت و درگیریهای سیاسی جمهوری اسلامی با کشورهای غربی، این رابطه نیز همچون روابط دیگر، دچار تغییرات اساسی شد. پس از تحول سیاسی پنجاه و هفت، و بسته شدن برخی سفارتخانه های غربی و خروج مستشاران این کشورها از ایران، بهترین فرصت برای سوئد پیش آمد تا نقش تاریخی خود را در رابطه با یک دستگاه نفوذ و کسب اطلاعات و فروش آن به کشورهای نیازمند!! بازی کند.

مهاجرت دهها هزار ایرانی به سوئد نیز، بهترین امکان را برای یک برنامه ریزی دراز مدت اطلاعاتی و جاسوسی و ضد جاسوسی، فراهم آورد.

از این تاریخ ( بسته شدن سفارت آمریکا ) است که سفارت سوئد در تهران، رسمأ بعنوان پایگاه اصلی عملیات اطلاعاتی برای غرب و بخصوص آمریکا، انگلیس واسرائیل واردعمل می شود! با توجه به دید مثبتی که جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی اش، و همچنین مردم ایران، نسبت به کشور سوئد داشته اند، و کماکان دارند!!؟ مأمورین و جاسوسان زبدۀ سوئدی، به راحتی! شبکۀ خود را در سراسر ایران می گسترانند. ( خانه های امن، دفاتر صلیب سرخ، دفاتر بازرگانی، مراکز فرهنگی... )، آنها تنها متکی به عناصر دیپلمات و کارمندا ن سفارت، گردشگر و محقق و خبرنگار و فعال حقوق بشری و فعال فرهنگی، تجار و بازرگانان و یا افراد شرکتهای پوششی، نیستند، بلکه سالهاست که از طریق نفوذ گسترده در بین مهاجرین ایرانی مقیم سوئد که به ایران در رفت و آمد می باشند و همچنین افراد و گروههای قاچاقچی، معتاد و تبهکار و...، به انجام مأموریتهای اطلاعاتی در همۀ زوایای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بخصوص نظامی! و صنعتی و تحقیقاتی، مشغولند. همۀ اطلاعات جمع آوری شده، غیر از دستگاه اطلاعاتی سوئد ( سپو)، مستقیمأ در اختیار سیا و موساد، قرار می گیرد. لازم به ذکر است که سفارتهای دانمارک، نروژ و هلند و آلمان نیز، با سفارت سوئد در تهران، همکاری گسترده دارند.

واما بحث اصلی!

با شروع مهاجرتها در اوائل دهۀ شصت خورشیدی، و در پی جنگ ایران و عراق، مردمانی از خوزستان و کردستان و بلوچستان و همچنین فعالین گروههای سیاسی ( بجهت سهل الوصولتر بودن اخذ پناهندگی ) به سوئد سرازیر شدند. با ادامۀ جنگ، بیکاران و معتادین و قاچاقچیان و اقلیت کوچکی از جویندگان دانش و اهل قلم نیز، به جمع قبلی پیوستند. این روند، تقریبأ تا اواخر دهۀ هفتاد خورشیدی، با فراز ونشیب ادامه داشت. در آغاز مهاجرتها، جمع بسیار گوناگون مهاجرین، بجهت ناآشنائی با سرزمین جدید، و اسکان در مناطق مشخص، بصورت خودجوش، مبادرت به تشکیل انجمن هائی تحت عنوان ( انجمن ایرانیان ) کردند. البته وجود امکاناتی عمدتأ اقتصادی، که می شد از طریق این انجمنها بدست آورد نیز، بخشی از انگیزه فعالین این انجمنها بود.

در پی فروپاشی اتحاد شوروی و طرح آمریکا بجهت ایجاد جهان تک قطبی و گسترش نئو لیبرالیسم و اقتصاد بازار، طرح فروپاشی قدرتهای منطقه ای نیز، در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی غرب ( و از جمله سوئد ) قرار گرفت. در پی چنین طرحی بود که پس از فروپاشی اروپای شرقی، بالکان تجزیه شد و نفوذ گسترده در حاکمیتهای بازمانده از اتحاد شوروی نیز آغاز شد.

طرح فروپاشی و تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه نیز، بر خلاف تصور رایج، پس از روی کار آمدن جرج دبلیو بوش مطرح نشد! بلکه بسیار پیشتر، یعنی در ابتدای ریاست جمهوری جرج بوش پدر، در دستور کار قرار گرفت. از جمله امکاناتی که در این جهت، برای غرب و بخصوص آمریکا و انگلیس، مطرح بود، استفاده از دستگاههای اطلاعاتی ناشناخته برای دستگاه امنیتی ایران، همانند سازمان جاسوسی سوئد بود!

در راستای چنین مأموریتی، یکی از کانونهائی که مورد توجه قرار گرفت، اجتماعات و محل تجمع ایرانیان، به جهت یک کار دراز مدت بود. اولین گام، نفوذ به این انجمنها، از طریق افراد سوئدی بظاهر خیرخواه و بشر دوست، و همچنین موسسات خیریه، بود. پس از جمع آوری اطلاعات لازم، و شناسائی افراد مستعد، ایجاد دوستی، روابط خانوادگی و حتی ازدواج!!، ارتباطات و زمینه های لازم به جهت ایجاد شبکه در داخل کشور، فراهم شد. همزمان با این طرح، طرح سازماندهی قومی ( و به اصطلاح خودشان، ملیتی؟! ) اقوام؟ ایرانی! نیز مطرح شده، و از طریق دادن امکانات مالی، رادیوئی و رسانه ای، حمایت از برگزاری جشنها و مراسم، و همچنین تشکیل انجمنهای مستقل و جدا از انجمن های ایرانیان، همانند انجمن کردها، انجمن آذری ها، انجمن بلوچها و... فراهم گردید.

میدان دادن، و تبلیغ گسترده و به رسمیت شناختن هویت جداگانه از هویت ایرانی برای این گروهها، کار را به آنجا رساند که پس از مدتی، نسل دوم اینگونه مهاجرین، دیگر خود را نه ایرانی، بلکه، ترک و کرد و بلوچ میدانستند و می دانند! و حتی مردم عادی سوئد نیز، غالبأ بر این تصورند که این جمعیتها، هویت و سرزمینی مستقل دارند که به اشغال ایرانیان درآمده است!!!

تاکید بر مسائل و تفاوتهای گویشی و زبانی، مذهبی، و رسم و رسوم منطقه ای این گروههای انسانی، و برگزاری گرد همایی ها و جلسات توجیهی، با حضور اساتید دانشگاهها و سخنوران ( مستخدمان سپو! ) و تبلیغات گسترده پیرامون تفاوتهای فرهنگی،... همه و همه، آنچنان سازماندهی شد که بتواند نوعی نمونک ( ماکت ) از طرح بزرگ فروپاشی ایران باشد.

در گام دوم، این تشکیلات، باید به مناطق بومی داخل کشور وصل می شد، تا با کار تدریجی، آنچه در خارج عمل شده بود، در داخل کشور نیز عملی شود! اینچنین است که بیکباره شاهد مثلأ برگزاری گردهمائی پیرامون زبانها و گویشهای اقوام، در ایران، و در دانشگاه سیستان و بلوچستان و با شرکت مأمور کارکشته سپو ( کارین – ج ) هستیم. ( و اخیرا نیز در سنندج – 16 اردیبهشت 1389 ).

در حال حاضر، سوئد به همراه کانادا و انگلیس، از جمله پایگاههای اصلی فعالیت تجزیه طلبان است. وطن فروشانی که از حمایت گسترده مالی و تدارکاتی اطلاعاتی و رسانه ای این کشورها و دستگاههای اطلاعاتی آنها برخوردارند.

دستگاه اطلاعاتی سوئد ( بر خلاف بسیاری از کشورها ) به کار تدریجی و فرهنگی دراز مدت ( برای رسیدن به مقاصد ) اعتقاد دارد، چرا که آنها به تأثیر گذاری و ماندگاری اینگونه عملیات، در طی تجارب طولانی کار اطلاعاتی خود پی برده اند. هم از اینروست که در عین حفظ روابط دوستانه؟! با جمهوری اسلامی، توانسته اند آنچه را آمریکائیها با تهدید و ارعاب و زور نتوانسته اند بدست آورند، بدست بیاورند.

آنها ( سوئدی ها ) تحت عنوان حمایت از تنوع فرهنگی و زبانی و قومی ( یعنی چیزی که خود بهیچوجه در رابطه با کشورشان و دیگر کشورهای غربی بدان اعتقاد ندارند )، هدایت رهبران قومگرا و تجزیه طلب را در دست گرفته، و از اینطریق، در جهت چند پاره کردن جامعۀ ایران، توانسته اند گامهای بلندی بردارند.

اکثر رهبران تجزیه طلب ایرانی، بدون اینکه شاید خود متوجه باشند؟! از نظر نظری و تئوریک، توسط کارشناسان « سپو » تغذیه می شوند و مجموعه ای از اطلاعات نادرست تاریخی و هویتی و قومی و زبانی را به شبکۀ فرهنگی جامعۀ ایران، تزریق می کنند. اکنون دیگر، حرفها و سخنانی را که تا چند سال پیش، فقط در محافل وطن فروشان و جاسوسان می شد شنید، از زبان نوجوان و جوان فلان کوره ده و شهرستان آذربایجان و کردستان و بلوچستان و خوزستان می شنویم، و اینهمه نیست، جز ثمرۀ کار حساب شده دستگاه اطلاعاتی سوئد و شرکای انگلیسی و اسرائیلی آن! و عجیب تر از همه آنکه، در تمامی یکدهۀ گذشته که سپو، بیشترین فعالیت را در ایران داشته، دستگاهای امنیتی جمهوری اسلامی، کوچکترین واکنشی از خود نشان نداده اند


در محکومیت سرکوبهای رژیم ، صدور و اجرای احکام اعدام ، بویژه اعدام پنج تن از فرزندان مردم در 9 ماه می توسط دژخیمان جمهوری اسلامی ایران در زندان اوین.


پیام کانون ایرانیان مبارز توسط احمد نوین در تظاهرات 12 ماه مای 2010 ، در محکومیت سرکوبهای رژیم ، صدور و اجرای احکام اعدام ، بویژه اعدام پنج تن از فرزندان مردم در 9 ماه می توسط دژخیمان جمهوری اسلامی ایران در زندان اوین.

درود میفرستم به شما که در این میدان جمع شده اید تا پژواک صدای دادخواهی مردم ایران را باطلاع افکار عموم برسانید.
" جو هیل" یک کارگر مبارز و انقلابی امریکائی بود که در قرن گذشته برای دفاع از حقوق کارگران، برای تثبیت هشت ساعت کار، تامین حقوق اجتماعی و حداقل دستمزد کارگران مبارزه میکرد. مقامات پلیس و مقامات قضائی جو هیل را دستگیر و با وارد نمودن اتهاماتی واهی، او را اعدام نمودند. زمانی که میخواستند جو هیل را اعدام کنند، او گفت ؛ بر مرگ من زاری نکنید. سازماندهی کنید.
سه روز قبل هم در کشور ما با وارد نمودن اتهاماتی واهی ، معلم و کارگر فرزاد کمانگر را بهمراه چهار نفر دیگر از مبارزین که تا آخرین نفس ایستادند و به نظام جنایتکار جمهوری اسلامی ایران نه گفتند را ، ، بقتل رسانند.
بستگان مادر فرزاد خبر میدهند که او از تشویش خارج شده و میگوید " به ما تسلیت نگوئید. بما تبریک بگوئید. ما هم یک شهید دیگربه قربانیانی که جمهوری اسلامی طلبیده، به جنبش آزادیخواهانه مردم ایران هدیه کردیم، تا نهال آزادی باور بماند.".
درود به مبارزانی که مقاومت کردند و تا آخرین نفس به جمهوری اسلامی نه گفتند. درود به مردم آزادیخواه ایران که در زیر وحشیانه ترین سرکوب های رژیم جهل و جنایت، همچنان به مبارزه شان و مقاومتشان ادامه میدهند.
تجمع ما در اینجا، فریاد های ما، پژواک دادخواهی دهها میلیون نفر از هموطنان ما در داخل ایران است. ما اجازه نخواهیم داد، در حالی که در سازمان ملل متحد، مشغول بحث بر سر داشتن و یا نداشتن سلاح اتمی ایران هستند، جمهوری اسلامی ایران، در سیستم متعلق به عهد عتیق، جوانان ما را به قتل برساند.
بدنبال اعدام جنایتکارانه فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان، خطر اجرای احکام اعدام سایر فعالین کُرد و غیر کُرد، مبارزین را تهدید میکند. ضروری است که با اقداماتی گسترده، در اعتراض به اعدام ها و جلوگیری از اعدام بقیه محکومین به اعدام ،به این جنایات اعتراض کنیم. افکار عمومی را بسیج بکنیم. رژیم جمهوری اسلامی ایران را بیش از پیش منفر بکنیم. دست خونریز جلادان رژیم را از مردم دور کنیم و زمینه را برای پایان دادن به حکومت جهل و جنایت مهیاتر کنیم.

ما " کانون ایرانیان مبارز در استکهلم " ، در اعتراض به اعدامهای جنایتکارانه ای که قصد آنها این بوده که خیزش ضد استبدادی یکسال گذشته مردم ایران را ، مرعوب نماید، به سهم خودمان تلاش نموده ایم.
اکنون از شما دعوت میکنیم که فردا 13 ماه می به مقابل سفارت جمهوری اسلامی هم برویم، تظاهرات بکنیم ورژیم را افشاء بکنیم و از اعدامی های دیگری که زیر تیغ هستند دفاع بکنیم.
با برگزاری تظاهرات در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران، مخالفت یک پارچه و کوبنده خودمان را با مجازات ضد بشری اعدام و همه جنایات رژیم نشان بدهیم و دست جمهوری اسلامی را کوتاه بکنیم و از مبارزات کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان، نویسندگان، وبلاگ نویسان، مادران عزادار، زندانیان سیاسی و ملیت های ایران دفاع بکنیم.
همین حالا، علاوه بر کسانی که اخیراً در زندان اوین اعدام شده اند، در کردستان نیز در دادگاههای فرمایشی رژیم برای هجده نفر از فعالین، حکم اعدام صادر کرده اند.
در بلوچستان، همین الان، حداقل برای 12 نفر از فعالین بلوچ حکم اعدام صادر شده است. در گذشته ای نه چندان دور، چند گروه از جوانان خوزستان را در دادگاههای فرمایشی رژیم به اعدام محکوم کردند و کشتند.
در 23 تیرماه سالی که گذشت، سیزده تن از جوانان بلوچ دار زدند ؛ احسان فتاحیان به اتهام ارتباط با کومله زحمتکشان، محمد رضا زمانی و آرش رحمانی پور را بجرم عضویت در انجمن پادشاهی و فصیح یاسمنی و خدایار رحمت زهی شهنواز هم توسط دژخیمان جمهوری اسلامی به دار آویخته شدند.
دستگاه مرگ رژیم جمهوری اسلامی ایران، الان در حال پرونده سازی برای اعدام تعداد دیگری از فعالین کشورمان است که در جریان جنبش ضد استبدادی یازده ماه گذشته دستگیر شده اند.
علاوه بر اینها، بهائیان ، یهودیان و فرقه های گوناگون مسیحی در ایران، صرفا بخاطر اعتقاداتشان، بارها و بارها ترور و اعدام شده اند. الان هم تحت پیگرد، دستگیری، شکنجه هستند. خطر مرگ آنها را هم تهدید میکند.
اعدامهای فله ای افغان ها! این انسان هائی را که به ناچار به سرزمین ما پناهده شده اند، و برای بدست آوردن لقمه نانی تلاش میکنند را نیز جمهوری اسلامی ایران " بی پاداشت" نگذاشته است. 3000 نفر آنها در ایران در خطر اعدام هستند. اعدام های پیاپی نیز انجام میگیرد تحت عنوان قاچاقچی ها. اینها هم صفحات سیاه دیگری از جنایات جمهوری اسلامی ایران است.
ما " کانون ایرانیان مبارز در استکهلم " از شما که در این تظاهرات شرکت نمودید، سپاسگزاریم . در تظاهرات های دیگر هم شرکت بکنیم. اجازه ندهیم که رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی با استفاده از تمایزات ملی، مذهبی، عقیدتی و فرهنگی ما را نسبت به مجازات ضد بشری اعدام بی تفاوت بکند.
این وظیفه تک تک ما است که در خارج از کشور هم با همه توانمان علیه جمهوری اسلامی بر خیزیم و مشت محکمی بر دهانش بکوبیم.
مرگ بر جمهوری اسلامی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد ، مرگ بر دیکتاتور

اطلاعیه جلسه کانون ایرانیان مبارز - استکهلم

روز یکشنبه 16 ماه مه ، جلسه کانون ایرانیان مبارز، از ساعت 16 تا 19 در ABF سوندبی بری sundbyberg خواهد بود.

دستور جلسه :

1 - ارزیابی از فعالیت های کانون در رابطه با مراسم اول ماه امسال.

2 - ارزیابی از شرکت در تظاهرات یکشنبه 9 مای در مرکز شهر.

3 – ارزیابی در رابطه با تظاهرات 12 ماه می در میدان سرگل.

4 - ارزیابی از شرکت در تظاهرات پنجشنبه 15 ماه مه در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران.

6 - بحث ، تبادل نظر و برنامه ریزی در رابطه با برگزاری جلسات بحث و گفتگوهای علنی در رابطه با معضلات جنبش و مقولات مورد توافق، با دعوت عام از علاقه مندان به شرکت در مباحث آن مقولات.

7– بحث و تبادل نظر در مورد چگونگی یاری رسانی به جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلب در ایران.

کانون ایرانیان مبارز – استکهلم
با سلام و خسته نباشید

جهت درج، پخش و مطالعه

با آرزوی موفقیت

علی فرمانده



نظرخواهی گزارشگران از علی فرمانده درباره اوضاع کنونی



اعتراضات خیابانی که از نزدیک به یک سال پیش شروع شد امروزه بطور محسوسی فروکش کرده است و یا به تعبیری شکل عوض کرده است و در مناسبتهای مختلف انجام میپذیرد. بطور کلی و درحال حاضر وضعیت این جنبش عمومی را چگونه ارزیابی میکنید؟

پاسخ: راستش را بخواهید من همانطور که در مصاحبه های قبلی و هم چنین مقالات خودم عنوان کرده ام، جنبش مشخصی را در ایران نمی بینم. زیرا مشخصاتی که در تعریف جنبش و در تجربیات تاریخی ایران و جهان با آن آشنا هستیم، به واقع با وضعیت چند دهه اخیر کاملا متفاوت است و متاسفانه هر حرکت اعتراضی گسترده ای صرفا به دلیل گسترده گی آن نام جنبش به خود میگرد. اینکه خود رژیم و یا جناحهای حکومتی ، می خواهند فعالیت های خود را به اسم جنبش ، معرفی نمایند و یا اینکه حرکتهای اعتراضی و نارضایتها را به اسم جنبش، معرفی کنند یک حرف است، اینکه اپوزیسیون سیاسی و غیر حکومتی رژیم هم از این واژه ها استفاده کند و یا با تحلیل های مختلف حرکتهای اعتراضی را این بار به اسم ، "جنبش های اعتراضی" معرفی نماید حرف دیگری است. این اپوزیسیون، به دلیل محدودیت های خود ، عدم سازمان یابی لازم، عدم دست رسی به مکانیسم های دخالت گرا، می خواهد وظایف و آرزوهای خود را در اعتراض های مردمی تجلا بخشد و از اینرو آنان نیز به تبعیت، جنبش ها را این بار به اسم سرنگونی خواهی و یا اعتراضات سازمان یافته ای جا می اندازند که متاسفانه آنچه در حال حاضر در حال جریان است به حاشیه می رود و واقعیت آنگونه که ما می خواهیم، نشان داده می شود.

به نظر من آنچه ما شاهد آن هستیم با آنچه قبلا در رابطه با حرکتهای اعتراضی شاهد آن بودیم از لحاظ محتوایی ، به مرحله جدیدی نرسیده است و هنوز از یک محتوای خیزشی و اعتراضی صرف برخوردار است. به همین دلیل هم اوج ها و فرودهای مختلفی دارد که نه صرفا به دلیل سرکوب و یا عدم رهبری (آنطور که عموما ، بدان پرداخته می شود) که به دلیل خصلت صرف اعتراضی حرکتها و عوامل روانی – اجتماعی همانند ترس، انطباق یافتگی با شرایط سخت و امثالهم نیز تاثیر گذارنده شرایط هستند.

آیا خشونت اعمال شده از سوی حاکمان در برابر اعتراضات مسالمت آمیز مردم که منجر به کشته شدن دهها نفر و صدها زخمی و بازداشتی دیگر شده است میبایستی همچنان و همواره با پاسخی مداراطلبانه روبرو گردد؟

پاسخ: ببینید در این مورد باید به چند نکته بصورت مجزا از هم پاسخ داد. اولا "می بایستی" این فرض را قرار می دهد که گویا مردم آلترناتیو های مختلفی دارند و حالا انتخاب کرده اند که تاکنون "مداراطلبانه" رفتارکنند. چنین انتخابی پس از سالهای 60 کلا از جامعه ایران رخت بربسته است. حرکتهای اعتراضی دو دهه اخیر بر بستر "امکانات موجود" سازماندهی شده و می شوند و نه ایجاد امکانات! این دو مقوله کاملا متفاوت است، اولی هدف اعتراضی و واکنشی دارد و دومی سازمان گری تحول بنیادی. بستر دوم در شرایط فعلی وجود خارجی ندارد چون فعالین خود را هم ندارد، چون سازماندهی خود را هم ندارد. برخی از تلاشهای محدود فعالین کشور نیز به بعد اجتماعی لازم و نیازهای مبارزاتی نمی رسد. بنابراین جواب این سئوال بر مبنای می بایست ها نیست. چون دست هیچ کدام ما ، حتا با گفتن اینکه خیر نمی بایست باشد، عملا مشکلی را حل نمی کنیم، مگر اینکه تحلیلی داده باشیم و یا می باید های خود را مطرح کنیم. چون این تصمیم به دنبالش ممکن است هدف را سازمان دهد ولی امکان و وسیله را ایجاد نمی کند.

دوما من اعتقادی به این ترکیب واژگانی اعتراض مسالمت آمیز ندارم. البته این را هم درک میکنم که چرا گفته می شود. علتش هم روشن است، چون می خواهد نشان دهد که مردم بی دفاع و آرام و زجرکشیده در مقابل غول سرکوبگر و آدم کش، دست به عمل "خشونت آمیزی" نمی زنند. پس این هدفش نشان دادن قربانی است در مقابل قربانگر! ولی اگر بیایم بار تاریخی و مفهومی این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می شویم که هیچ اعتراضی مسالمت آمیز نیست، مگر اینکه هدف یک جنبش و وسیله رسیدن به این هدف با آگاهی بر سیاست مسالمت استوار باشد. چنین مسئله ای (با تمام فریادهایی که نیروهای مسالمت خواه می زنند) واقعیت مطلق نیست. واقعیت این است که اگر در مقابل نیروهای سرکوبگر رژیم ، مردم وسیله دیگری را انتخاب نمی کنند، به دلیل انتخابشان نیست، به دلیل ناگزیری شان در این رودرویی است. سیاست مسالمت آمیز اعتراضی آنجایی خود را باید نشان دهد که مردم بتوانند در مقابل یورش ها و کشتارها وسیله دیگری داشته باشند، ولی انتخاب کنند که با تمامی ضرب و شتم و با تمامی دستگیری و کشته شدن ها ، مسالمت آمیزانه عمل کنند. در عین حال خود اعتراض، عملی غیر مسالمت آمیز است. اعتراضات خیابانی، در جاهایی درگیر شدن با نیروهای انتظامی ، ضرب و شتم نیروهای سرکوب در بعضی موقعیت ها، نشان می دهند که اتفاقا اگر مردم توانش را داشته باشند و به توانند شرایطی و وسیله ای را انتخاب کنند، مطمئنا شکل مسالمت آمیز آن نخواهد بود. در این اعتراضات بیشتر، احساسات چندین دهه و بغض و نفرتهایی به جلو برده می شود و نشان از سکوت کشاندن اجباری بخش های وسیعی از مردم در سالهای 60 بوده است. "مسالمت" مردم از ناچاری شان است و نه از انتخاب!

به نظر شما پاشنه آشیل جمهوری اسلامی کدام است؟ آیا با تمرکز مبارزات مردمی بر نقطه ضعفهای رژیم میتوان نتایج موثرتری حاصل کرد؟

پاسخ: به نظر من آن چیزی که رژیم جمهوری اسلامی را سرپا نگاه داشته ، نه اینست که مردم پاشنه آشیل رژیم را نمی دانند و نه اینست که ضعف های رژیم را نمی شناسند. مشکل اساسی این است که مردم و نیروهای فعال خارج از حکومت، پاشنه آشیل دارند و ضعف های بسیار. تمرکز بر حکومت و نا دیدن گرفتن و ارزیابی خود در طول تاریخ معاصر ایران، پاشنه آشیل ماست.

به واقع برای رسیدن به نتایج موثر به نفع مردم و طبیعتا به ضرر حکومت فعلی و یا حکومت های آتی می باید این ارزیابی را از خود شروع کرد. انقلاب خواهد بود، سرکشی خواهد بود، قیام خواهد بود، اعتراض خواهد بود، سرکوب هم خواهد بود، آنچه در این میان جاری نیست، تحول است! عدم وجود تحول ها هم از حکومت ها آغاز نمیشود که با سرنگونی ، کناره روی و یا به پایین کشیدن ها پایان یابد، عدم وجود تحول، در بن بست های به بالا بردن ها، آلترناتیو های خیزشی داشتن ها، امیدهای ناگهانی هم ریشه در اعتقاد به "بالایی" هاست که بیشتر از اینکه ضعف حکومت و پاشنه آشیل آنها باشد، پاشنه آشیل تاریخی جامعه ایران است! متاسفانه در نظر خواهی، باید جواب ها کوتاه باشد و فرصت پرداختن زیاد به آن را ندارم.

کاستی های جنبش خیابانی کدامند؟

پاسخ: جنبش خیابانی نه، ولی حرکتهای خیابانی، کاستی شان در خود پدیده وجود دارد و دوم در نگاه حصرت طلبانه ما به این حرکتها. ببینید حرکتهای خیابانی از لحاظ خصلتی صرفا یک جنبه اعتراضی و خیزشی دارند. اگر ما انتظارمان این باشد که این حرکتهای خیابانی می باید سازمانی، جنبشی و تحول خواهانه عمل کنند، این مشکل و کاست در دیدگاه ما به این پدیده است و نه در حرکتهای خیابانی. از اینرو هم هست که برخی از ما، حرکتهای خیابانی را به ناگهان به جنبش خیابانی تبدیل میکنیم ، بدون آنکه حتا توان آنرا داشته باشیم که مشخصات و وجه تمایز این "جنبش" را با دیگر جنبش ها ترسیم کنیم.

نقش ایرانیان خارج از کشور در حمایت از مردم را چگونه دیدید؟

پاسخ: همانگونه که می توانست باشد، یعنی عکس العمل به آنچه در ایران روی میدهد و انعکاس این عکس العمل به صورت آکسیون های حمایتی و روشنگری های افشاگرانانه در مورد سرکوب ها. البته بخش دیگری ممکن است سازمان دهی مبارزات داخل و ایجاد رهبری برای "جنبش های توده ای" و امثالهم را در دستور کار گذاشته باشند، که البته عملا بیش از همان دسته اول کاری نکردند.

تا کنون صدها شعار از سوی معترضین به جمهوری اسلامی طرح شده است. کدامیک از شعارها را گویای سطح مبارزات مردمی میدانید؟

پاسخ: منظورتان از معترضین را متوجه نمی شوم. اگر منظور از معترضین ، شرکت کنندگان در تظاهرات های اعتراضی در ایران هستند که خوب، طیف های مختلف همانطور که خود نیز شاهد بودید، شعارهای کاملا متفاوتی را در مقاطع مختلف مطرح کردند. اگر منظورتان از متعرضین، فعالینی است که در خارج از ایران و با توجه به اهداف سیاسی خودشان و بدون امکان در تاثیرگذاری بر حرکتهای اعتراضی، شعارهایی را مطرح کرده اند و طبیعتا مردم هم پاسخی نداند، که خوب جواب مشخص است. اگر شعارها در سطح مبارزات مردم بود، و اگر مردم در ارتباط ارگانیک با آنان بودندو اگر مردم خود را در کنار آنان میدیدند، مطمئنا این شعارها مطرح میشد. شعارهای جاری از طرف کلیه طیف های شرکت کننده در حرکتهای اعتراضی نشان دهنده سطح مبارزات است. شعارهای جاری تجلی خواست های مختلف شرکت کنندگان است، و خواست ها تجلی سطح مبارزات و نه برعکس!

صرفنظر از اینکه شما بعنوان مخاطب این نظرخواهی خود را در محدوده فعالین چپ تعریف میکنید یا نه – جایگاه جنبش چپ را در جنبش عمومی مردم کشورمان چگونه ارزیابی میکنید؟

پاسخ: متاسفانه در شرایط فعلی ، فعالین چپ در ایران، توان لازم برای ایجاد مکانیسم های تاثیرگذار و راهبری حرکتهای را ندارند و خود نیز سعی می کنند عموما با توجه به حرکتهای اعتراضی عمومی ایجاد شده، در این حرکتها شرکت جویند و بیشتر در کنار مردم قرار دارند تا سازمانگران تحول خواهی اعتراضات. فعالین چپ تعدادشان با توجه به فعالین دیگر در این حرکتها بسیار محدود و پراکنده است. آنهم دلایل خود را دارد که باز به دلیل محدودیت نظرخواهی نمی توانم به خوبی آن را بازکنم. البته بخش هایی را در سئوالات قبلی پاسخ دهم. جایگاه اصلی چپ در تحولات اجتماعی در طول تاریخ و در کشورهای مختلف، همیشه به عنوان جایگاهی برای ساختارشکنی و تحول گرایی است، چیزی که امروز با توجه به شرایط ایران بسیار از آن دور هستیم.

طیف رهبری کننده این جنبش را چگونه معرفی میکنید؟

پاسخ: طیف رهبری کننده تاکنونی حرکتها ( نه جنبش) ، عموما در دست شخصیت های پنهان و آشکار حکومتی و دولتی است. بخش دیگر که در این حرکتها شرکت میکند و می خواهد که حرکتها را حتا با وجود نیروی محدود خود، به سمت تحول خواهی و ضد حکومتی سوق دهد، رهبری تثبیت شده و مورد پذیرش تمامی فعالین ندارد. در عین حال خود این فعالین نیز سازمان یافته و دارای ارتباط ارگانیک با یکدیگر نیستند. البته این مسئله به همین سادگی چند خطی جواب من نیست و امیدوارم به توان این سئوال ها را در مصاحبه های طولانی تر و یا مقاله ها توضیح داد. البته منظورم توسط صرف من نیست بلکه همه فعالینی است که دست به این بررسی ها می زنند.

جمهوری اسلامی در پی اعدام بسیاری از دستگیرشدگان اعتراضات اخیر است و در امتداد آن تصفیه حساب با بسیاری که قبل از آغاز این اعتراضات در بازداشت بسر میبرند. چگونه میتوان کشتار زندانیان سیاسی را متوقف کرد؟

پاسخ: حیات جمهوری اسلامی و کلا حکومتی جامعه ایران با این مسائل گره خورده. مسئله کشتارها یک مسئله حقوقی و قضایی صرف نیست، یک مکانیسم حکومتی است که می باید با موجودیت خود این حکومت و اینگونه حکومت ها به آن نگاه کرد. در ثانی توقف کشتار، صرفا مسئله زندانیان سیاسی نیست، معترضین خیابانی نیز به گلوله بسته می شوند. ثالثا، نوع زندانیان سیاسی نیز متفاوت است. برخورد رژیم با فعالین علنی و یا اکثرا اعتراضی، کاملا متفاومت با فعالین مخفی و کسانی است به عنوان مثال به حرکتهای مسلحانه و یا شکل های دیگری به مبارزه برخاسته اند. نگاهی به برخورد رژیم نسبت به فعالین کرد و بلوچ بنمایید و نگاهی هم به برخورد رژیم نسبت به فعالین به عنوان مثال انجمن های مختلف دانشجویی و یا غیره. بنابراین مسئله "کشتار زندانیان سیاسی" مسئله بسیار پیچیده تری از دوران دهه 60 است که زندانیان سیاسی عموما فعالین سیاسی و سرنگونی خواه رژیم بودند. این نکته به مفهوم کم اهمیت دادن و یا پربها دادن به این یا آن فعال سیاسی و یا اجتماعی مطلقا نیست. نکته من در این است که کلیه مکانیسم های انتخابی رژیم بر مبنای میزان به خطرافتادگی حیات خود است و بس. در همان لحظه ای که "به دلیل فشارهای بین المللی" و یا " حضور اعتراضات وسیع توده ای" و یا " تغییر سیاست ها" این یا آن زندانی را آزاد میکند، در همان لحظه در جایی دیگر در ایران، فعالی را اعدام می کند و به مردم تیراندازی می کند.

آیا ناگفته ای دارید؟

پاسخ: متشکرم از اینکه توانستم در این نظرخواهی شرکت کنم و برای شما و خوانندگانتان آرزوی بهروزی، موفقیت و پیروزی دارم.

علی فرمانده، چهاردهم اردیبهشت هزار و سیصد و هشتاد و نه معادل چهارم مه دو هزار و ده

alifarmandeh@yahoo.com

با سپاس از شما

گزارشگران

www.gozareshgar.com

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه



ننگ و نفرت بر رژیم جمهوری اسلامی ایران !


پنج تن از فرزندان مردم را اعدام کردند!

رژیم جمهوری اسلامی ایران که درداخل کشور با سرکوب مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان ، ملیت های ساکن ایران و .... بشدت به انزوا کشیده شده و در صحنه بین المللی نیز با دست زدن به ماجراجوئی های متعدد مردم کشورمان را با خطر تشدید محاصره اقتصادی و احتمال حمله نظامی امپریالیست ها روبرو گردانیده است .
رژیم تاریک اندیش که با ایجاد وضعیت اقتصادی فضاحت بار، تولیدات صنعتی و کشاورزی را بمرز ورشکستگی کشانده است، پس از آنکه نتوانست با گذشت یازده ماه سرکوب خونین، جنبش ضداستبدای مردم ایران را از پای در آورد ، در آستانه اولین سالگرد آغاز اعتراضات توده ای، هراسان از اوجگیری مجدد مبارزات مردم ایران و برای مرعوب نمودن مردم حق طلب کشورمان علاوه بر تشدید خشونت و سرکوب های خیابانی، قتل زندانیان سیاسی را نیز شدت بخشیده است.
در سحرگاه 19 اردیبهشت ( 9 ماه مه ) یک بار دیگر دژخیمان جمهوری فقاهتی بدون اعلام قبلی و بدون اینکه حتی به وکیل مدافع و یا خانواده های زندانیان سیاسی فرزاد كمانگر، علي حيدريان، فرهاد وكيلي، شيرين علم هولي و مهدي اسلاميان خبر دهند، پنج تن از فرزندان مردم را از سلول های زندان اوین خارج و اعدامشان کردند.
هدف خشونت ضد انقلابی رژیم علاوه بر مورد فوق الذکر، جلوگیری از پیوستن مبارزات مردم کردستان به جنبش سراسری مردم ایران است. اما نه اجرای طرح "حجاب و عفاف" ، نه اجرای طرح "امنیت اجتماعی" نه سرکوب خواستهای بحق مردم کردستان، آذربایجان، بلوچستان، ترکمن صحرا، خوزستان، لرستان و.... و تشدید اعدام مبارزین، هیچکدام قادر نخواهند شد که از هماهنگی و همبستگی مابین جنبش های اجتماعی مردم در ایران جلوگیری نمایند.
نه قتل زندانیان سیاسی، نه حمله به زنان در خیابان ها، نه شکنجه های کهریزکی، نه تجاوزات جنسی در زندان ها، نه بگلوله بستن جوانان در خیابانها، نه اجرای احکام اخراج کارگران و دیگر مزدبگیران تحت ستم و تحمیل فقر و فلاکت به مردم ایران و... هیچکدام از جنایات رژیم، جلوگیر گسترش مبارزات مردم نیست. تا وقتیکه ظلم هست، مبارزه نیز ادامه خواهد داشت. این را تاریخ میگوید.
کانون ایرانیان مبارز در استکهلم ضمن عرض تسلیت به خانواده های قربانیان اخیر نظام اسلامی در ایران، ضمن دفاع از خواست آزادی همه زندانیان سیاسی و غیر انسانی دانستن حکم اعدام، از همه آزادیخواهان دعوت مینماید که ضمن محکوم کردن جنایات اخیر رژیم، با پژواک صدای آزادیخواهانه و برابری طلبانه مبارزات مردم ایران و بیداری افکار عمومی در کشورهای محل اقامتمان، از جانبی بهر طریق ممکن با وارد نمودن فشار بر رژیم جهل و جنایت حاکم برایران، مانع تداوم این احکام ضدبشری شویم و از جانب دیگر با حمایت از مبارزات مردم در ایران، به سرنگونی جمهوری جهل و جنایت یاری رسانیم.

زنده باد آزادی – زنده باد انقلاب

کانون ایرانیان مبارز – استکهلم

http://www.iranianemobarez.blogspot.com/

تظاهرات در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران – ساعت سه بعد از ظهر روز پنجشنبه 13 ماه می




اطلاعیه کانون ایرانیان مبارز- استکهلم

حزب چپ سوئد در حمایت از مبارزات مردم ایران و محکومیت جمهوری اسلامی ایران، بیانیه ای صادر کرد:

ایرانیان مبارز!

پس از اجرای احکام اعدام 5 نفر در ایران با حزب چپ سوئد تماس گرفتیم و از آنان تقاضا نمودیم که در این مورد عکس العمل نشان دهند.

احتمالاً متن بیانیه حزب چپ سوئد در این مورد که در وبلاگ کانون ایرانیان مبارز درج گردیده است را مطالعه نموده اید.

http://www.iranianemobarez.blogspot.com

اکنون پاسخ آنان را نیز به اطلاع افکار عمومی میرسانیم.
اگر به احزاب، سازمان ها و اتحادیه های دیگر هم مراجعه کنیم، احتمالاً مشوق آنها در محکومیت رژیم خواهیم بود. ما برای رهبران ال، برخی از سندیکاهای سوئدی ، دیگر احزاب و بنیادهای مدافع حقوق بشر از جمله نمایندگان احزاب پارلمانی، احزاب مترقی خارج از پارلمان، عفو بین الملل، کانون حقوقدانان سوئد، اتحادیه معلمان سوئد، کانون قلم و نویسندگان سوئد، رسانه های همگانی، تعدادی از تشکل های خارجی در استکهلم و.... هم مطالبی ارسال نموده ایم.

از شما ایرانیان مبارز نیز تقاضا میکنیم که در تماس با افکار عمومی صدای حق طلبانه مردم ایران را پژواکی گسترده تر دهید. باشد که افشاگری های اپوزیسیون نظام و دستگاه ولایت جمهوری اسلامی ایران، در انزوای بیش پیش این رژیم تاریک اندیش و جلب حمایت بین المللی، بیش از گذشته با وارد آوردن ضرباتی کاری بر آمران و عاملان جنایت در ایران، بتوانند این جنایتکاران را به عقب نشینی وادارند. تا در فرصتی مناسب مردم لگدمال شده کشورمان بتوانند به حیات این رژیم پایان دهند.

کانون ایرانیان مبارز - استکهلم

اکنون پاسخ حزب چپ :

با سپاس از ارسال ایمیل اخیر.
حزب چپ سوئد، بعلت جنایاتی که بر علیه حقوق بشر در ایران انجام میشود، نگران است. ما اعدام ها در ایران را محکوم میکنیم.
ما از دولت سوئد میخواهیم که قویاً جمهوری اسلامی ایران را محکوم نماید و بر رژیم ایران در رابطه با نقص حقوق بشر در ایران فشار وارد نماید.
حزب چپ سوئد، تاریخی طولانی در دفاع از اقلیت های کُرد در ایران، ترکیه و عراق دارد. لذا در رابطه با سرکوب ها در ایران بسیار نگران است.
حزب چپ سوئد، بیانیه ای مطبوعاتی صادر کرد. ما مواضع شفاف خودمان را در رابطه با خشونت های اخیر رژیم جمهوری اسلامی ایران هم، اعلام نمودیم.
در آن بیانیه مطبوعاتی نوشته ایم، در حالی که مراجع جهانی، تنها بر امر تحرکات اتمی رژیم خم شده اند، ما شاهد کشتار دگراندیشان در رژیمی تاریک اندیش هستیم....
با درودهای دوستانه : حزب چپ سوئد.

متن اطلاعیه حزب چپ سوئد در محکومیت اعدام های اخیر در ایران!

ما اعدام های اخیر در ایران را محکوم می کنیم.
امروز(رژیم) ایران پنج نفر از فعالین حقوق انسانی و روزنامه نگار: فرزاد کمانگر, شیرین علم هولی, مهدی اسلامیان, فرهاد وکیلی و علی حیدریان را در زندان اوین اعدام کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی طی سه دهه نویسندگان, فعالین حقوق انسانی, روزنامه نگاران روشنفکران را به قتل رسانده است. اما در دوره اخیر این سرکوب حادتر شده و اعدام های فوق یک بخش از موج جدید تداوم این سرکوب ها است.
ما در حزب چپ علیه روشی که مخالفین سیاسی را با حمایت دولتی به قتل میرساند بطور قدرتمند اعتراض کرده ایم. از جمله عفو بین الملل و بسیاری از سازمانهای مدافع حقوق انسانی این کار را کرده اند. اما امروز همانند دفعات دیگر این اعتراضات نادیده گرفته شده و پنج نفر از آزادیخواهان جان خود را از دست دادند.
حزب چپ با این اعتراض میخواهد توجه شما را به شرایط غیر انسانی در ایران جلب کرده و از دولت سوئد و رسانه ها میخواهد که حوادث ایران را بدقت دنبال کرده و علیه آنچه که در ایران اتفاق می افتد اعتراض کنند. در حالی که سازمان ملل در حال بحث بر سر داشتن و یا نداشتن سلاح اتمی ایران مشغول بحث است انسانها در سیستم سیاسی متعلق به عهد عتیق به قتل می رسند.
لارس اوهلی, رهبر حزب چپ
آمینه کاکاباوه, نماینده حزب چپ در مجلس سوئد
10 مه 2010
ترجمه از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران- سوئد

اعلامیه سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه



اعدام و ارعاب محکوم است


ما در ماتم معلمي هستيم که ابزارش گچ و قلم بود و کودکاني را تعليم ميداد که بسياري از آن‌ها شبها گرسنه سر بربالين ميگذاشتند


اعدام و ارعاب محکوم است

ما در ماتم معلمي هستيم که ابزارش گچ و قلم بود و کودکاني را تعليم ميداد که بسياري از آن‌ها شبها گرسنه سر بربالين ميگذاشتند. جرم او دفاع از حقوق بشر بود. جرمي که در صد سال گذشته بسياري را در خاک و خانواده‌هايي را در ماتم فروبرده است. در چهار سال گذشته بسياري از نهادهاي ملي و بين المللي زنداني بودن فرزاد کمانگر را محکوم کرده و مهمتر از آن خواهان رسيدگي قانوني و بيطرف به پرونده اش بودند، نمايندگان سازمانهاي جهاني در چندين نوبت خواستار اعزام هيئتي براي ديدار مستقيم با او شدند، که هيچ‌گاه مورد موافقت قرار نگرفت.

متاسفانه خانواده ايشان اين حق را نداشتند و نتوانستند در آخرين لحظه عزيز خودشان را ببينند، اين اعدامها زماني در جامعه ما اتفاق افتاد که مردم ما هميشه و در هر مکاني هرنوع خشونت را نفي کرده اند.

جنبش کارگري ايران و جهان معلمي را از دست داد که حتي در زندان نيز از يادگيري و ياددهي کوتاهي نکرد. ما از دست دادن فرزاد را به خانواده کمانگر و هم طبقه اي هاي ايشان در سراسر جهان تسليت ميگوييم .

ما همانطوري که در چند سال گذشته مکرراً اعلام کرده ايم خواهان لغو مجازات اعدام هستيم و احکام دادگاههاي غير قانوني را مردود ميشماريم و خواهان آزادي کليه زندانيان جنبش مدني از جمله آقايان مددي و اسالو هستيم.

با اميد به گسترش صلح و عدالت در تمام جهان

سنديکاي کارگران شرکت واحد

اتوبوسراني تهران و حومه

ارديبهشت 1389

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه




باور نمی کند، دل من مرگ خویش را
نه، نه من این یقین را باور نمی کنم
تا همدم من است، نفسهای زندگی
من با خیال مرگ دمی سر نمی کنم
آخر چگونه گل، خس و خاشک می شود ؟
آخر چگونه، این همه رویای نو نهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
می پژمرد به جان من و، خاک می شود ؟
در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود ؟
آخر چگونه این همه عشاق بی شمار
آواره از دیار
یک روز بی صدا
در کوره راه ها همه خاموش می شوند ؟
باور کنم که دخترکان سفید بخت
بی وصل و نامراد
بالای بامها و کنار دریاچه ها
چشم انتظار یار، سیه پوش می شوند ؟
باور نمی کنم که عشق نهان می شود به گور
بی آنکه سر کشد گل عصیانی اش ز خاک
باور کنم که دل
روزی نمی تپد
نفرین برین دروغ، دروغ هراسناک
پل می کشد به ساحل آینده شعر من
تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام من به بوسه لبها و دستها
پرواز می کند
باشد که عاشقان به چنین پیک آشتی
یک ره نظر کنند
در کاوش پیاپی لبها و دستهاست
کاین نقش آدمی
بر لوحه زمان
جاوید می شود
این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک روز بی گمان
سر می زند جایی و خورشید می شود
تا دوست داری ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار
کی مرگ می تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار ؟
بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمی کنم
می ریزد عاقبت
یک روز برگ من
یک روز چشم من هم در خواب می شود
زین خواب چشم هیچ کسی را گریز نیست
اما درون باغ
همواره عطر باور من، در هوا پر است ...

سیاوش کسرایی




***

"وقتی آدم می تواند گذشت داشته باشد،فداکاری کند ،برای فکری

،آرزویی ،برای ایمان و عقیده ،برای هر چه شایسته از دست دادن

زندگی است .این زندگی پر ملالت و یکنواخت چه ارزشی دارد .

آماده برای مرگ بودن زندگی را شیرین می کند."
اطلاعیه حزب چپ سوئد در محکومیت اعدام های اخیر در ایران

ما اعدام های اخیر در ایران را محکوم می کنیم
امروز(رژیم) ایران پنج نفر از فعالین حقوق انسانی و روزنامه نگار: فرزاد کمانگر, شیرین علم هولی, مهدی اسلامیان, فرهاد وکیلی و علی حیدریان را در زندان اوین اعدام کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی طی سه دهه نویسندگان, فعالین حقوق انسانی, روزنامه نگاران روشنفکران را به قتل رسانده است. اما در دوره اخیر این سرکوب حادتر شده و اعدام های فوق یک بخش از موج جدید تداوم این سرکوب ها است.
ما در حزب چپ علیه روشی که مخالفین سیاسی را با حمایت دولتی به قتل میرساند بطور قدرتمند اعتراض کرده ایم. از جمله عفو بین الملل و بسیاری از سازمانهای مدافع حقوق انسانی این کار را کرده اند. اما امروز همانند دفعات دیگر این اعتراضات نادیده گرفته شده و پنج نفر از آزادیخواهان جان خود را از دست دادند.
حزب چپ با این اعتراض میخواهد توجه شما را به شرایط غیر انسانی در ایران جلب کرده و از دولت سوئد و رسانه ها میخواهد که حوادث ایران را بدقت دنبال کرده و علیه آنچه که در ایران اتفاق می افتد اعتراض کنند. در حالی که سازمان ملل در حال بحث بر سر داشتن و یا نداشتن سلاح اتمی ایران مشغول بحث است انسانها در سیستم سیاسی متعلق به عهد عتیق به قتل می رسند.
لارس اوهلی, رهبر حزب چپ
آمینه کاکاباوه, نماینده حزب چپ در مجلس سوئد
10 مه 2010
ترجمه از اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران- سوئد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

اعلامیه کانون ایرانیان مبارز- استکهلم



نه به خشونت نه به اعدام


چند ساعت قبل، در سحرگاه یکشنبه 19 اردیبهشت ماه 89، بار دیگر، جمهوری خون و جنون و شکنجه پنج نفر از جوانان این مرز و بوم را که در بیدادگاههای مخفی، با توطئه و سناریو سازی و اتهامات دروغین محکوم به اعدام شده بودند، بدون اطلاع حتی وکیل و خانواده آنها ، به قتلگاه فرستاد.
فرزادکمانگر ، علی حیدریان ، فرهاد وکیلی ، شیرین علم هولی به اتهام دروغین و بدون سند و مدرک وابستگی به پژاک و مهدی اسلامیان با پرونده سازی و اتهام کذب وابستگی به انجمن پادشاهی و همگی به اتهام جعلی و ساختگی بمب گذاری به جوخه اعدام سپرده شدند.
این جانیان کسانی را با این اتهامات رذیلانه سلاخی کردند که مبلغ صلح و عشق و دوستی و عدم خشونت بودند. فرزاد کمانگر معلم شریف کرد که مثل صمد بهرنگی به فرزندان زحمتکشان میهنش ایران درس اتحاد و همبستگی و انسانیت و آزادگی میداد و اندیشه و شخصیت او در نوشته هایش منعکس است در آخرین نامه اش از زندان رجائی شهر اتهام واقعی خود را که چیزی جز پایبندی به اصول انسانی نیست نشان می دهد و انزجار جمهوری جنایتکاران را از مفهوم انسان و انسانیت به نمایش می گذارد.


هموطنان مبارز


برای پایان دادن به حکومت خشونت و اعدام جمهوری اسلامی راهی جز اتکاء به نیروی همبسته همه خلقهای زحمتکش ایران وجود ندارد.
نابود باد جمهوری ضد بشر اسلامی
زنده و پایدار باد همبستگی خلقهای ایران برای ایجاد ایرانی آزاد و آباد و دمکراتیک


آخرين نامه نوشته شده توسط فرزاد كمانگر از زندان رجائى شهر



نه» به خشونت «نه» به اعدام


صلح ، خواب کودک است
صلح ، خواب مادر
گفتگوی عاشقان در سايه سار درختان
صلح همين است
صلح لحظه ای است که ديگر
توقف اتومبيلی در خيابان
هراس بر نمی انگيزد
و زمانيست که کوبيدن بر در
نشانه ديدار يک دوست «1»

آغاز ، رويا و افسانه ای شيرين است ، چون با زندگی شروع می شود.
«و انسان را آفريد به نظاره اش نشست و برای آفرينش اين موجود به خود آفرين گفت»«2»
«در عزل کلمه بود ، کلمه با خدا بود ، کلمه خود خدا بود پس کلمه انسان شد» «3»
انسان موجودی الهی و مقدس شد چرا که از روح لايزالی در آن دميده شده بود و حق حيات در زندگی يافت ; « هر کس حق دارد از زندگی و آزادی و امنيت شخص خويش برخوردار باشد» «4»
و اين سو تر خدايگان زر و زور چوبه دار بر افراشتند تا خالص طناب و مرگ شوند و گام به گام تا به امروز زندگی و مرگ ، روشنی و تاريکی ، فرياد و سکوت و رهايی و اسارت همزاد و هم گام همه صفحات تاريخ را ورق زدند .

و باز در هزاره سوم مرگ و اعدام ادامه دارد ، اعدام يک سناريوست و اين سناريو بازيگر نقش اول می خواهد ، بازيگرش «انسان » است ، اشرف مخلوقات ، شاهکار آفرينش از جنس من و شما و عده ای که خود را مالک جان او می دانند و سناريو را نوشته اند ، آگاهانه دور ميزی می نشينند ، خيلی ساده به سيگارشان پوک ميزنند ، چايشان را می نوشند و آگاهانه کاغذی را امضا ميکنند تا حق حيات را از انسانی سلب کنند، به همين سادگی .

تصميم گرفته می شود جوانکی نحيف ، سفيد ، سياه ، زرد ، شرقی �. را کشان کشان به سوی چوبه دار می برند ، گويی جای کسی را تنگ کرده باشد . آگاهانه طنابی بر گردنش می آويزند و دست و پا زدن او را آگاهانه می نگرند به همين زشتی و سادگی .
چه تهوع آور است لبخندی که بر لبانشان می نشيند .
چه ترسناک است سکوت بهتی را که پس از شنيدن خبر اعدام يا کشته شدن يک انسان ميشنويم و باز هم سکوت ميکنيم و چه زشت و نفرت انگيز است قرنی که در آن هنوز چوبه دار خواب از چشمان مادری نگران می ربايد .از آغاز خشونت ، خشونت آفريده است و مرگ ، مرگ آفريده است . و گفتگو صلح و دوستی و برادری به ارمغان آوريده است .
از ابتدا در سرزمينی که باروت بوی غالب است ، بوی بنفشه مشام کسی را نوازش نداده ، آسمانی که در آن نسير گلوله شنيده می شود عرصه پرواز کبوتر نخواهد شد . سنگی که سنگر می شود ، هيچ گاه پايه و ستون خانه ای نخواهد شد به همين سادگی .
گلوله خشونت می آفريند و خشونت مرگ و تک صدايی و زندان را بر جامعه تحميل می کند
اعدام و خشونت آغازی برای زايش مجدد خشونتی ديگر است به همين سادگی .
کاش اين هفته ، اين چند ماه ، اين چند سال همه اش يک خواب باشد .
کاش اعدام يک خواب يک کابوس گذرا باشد .
به همين سادگی ، کاش يک خواب باشد ، يک خواب ، به همين سادگی .
پا ورقی
1- شعری از يانيس ريتسوس
2- آيه ای از قران
3- آيه ای از انجيل
4- بند سوم اعلاميه جهانی حقوق بشر


کانون ایرانیان مبارز – استکهلم
19 اردیبهشت 1389


اطلاعیه کانون نویسندگان ایران در تبعید

جمهوری اسلامی یعنی؛

جنایت، جنایت، جنایت!

اقدام وحشیانه جمهوری اسلامی در اعدام پنج زندانی سیاسی دیگر؛ شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در سحرگاه امروز ١٩ اردیبهشت در زندان اوین، بار دیگر نشان داد که این رژیم ارتجاعی در وحشت از مبارزات مردم ایران برای آزادی و برابری، حاضر است دست به هر اقدام جنایت¬کارانه بزند تا شاید روزنی برای برون رفت از درماندگی و زبونی خود بیایبد.
اعدام این پنج زندانی سیاسی در سحرگاه امروز در زندان مخوف اوین، نشانه بارز دیگری از درماندگی رژیم جمهوری اسلامی برای درهم شکستن مقاومت این پنج زندانی و خیزش آزادی¬خواهانه و برابری¬طلبانه مردم ایران است. رژیم تا نهایت ارتجاعی و ضد بشری جمهوری اسلامی مذبوحانه تلاش می کند در واکنشی زبونانه به اعتراضات گسترده کارگران، معلمان، زنان و دانشجویان و فرهنگ¬ورزان، بار دیگر به جنایت متوسل شود.
جمهوری اسلامی هنگامی این ٥ زندانی سیاسی را بدون اطلاع خانواده و وکلایشان اعدام نمود که پرونده سه تن از آنان هنوز در مرحله بازنگری قرار داشت. رژیم در پی آن است تا با دستگیری، شکنجه، اعدام و ایجاد جو ارعاب همگانی، مانع پیکارهای سترگ بعدی شود.
پیش از اعدام این پنج زندانی سیاسی که مدت¬ها زیر شدیدترین شکنجه¬های جسمی و جانی بودند، و به عنوان «عوامل گروه‌های ضد انقلاب» از آنان نام برده شده است، موجی از اعتراضات در داخل و خارج از ایران علیه این احکام جنایتکارانه به راه افتاد و همگان با محکوم کردن جمهوری اسلامی، خواهان لغو حکم اعدام آنان شدند.
اعدام این پنج زندانی سیاسی، خشم طوفانی همه آزادی¬خواهان جهان را بی¬درنگ برانگیخته و آنان را به اقدام در برابر این بیدادگری و جنایت¬های تازه واداشته است.
اکنون نیز جسم و جان زندانیان سیاسی دیگری که به خاطر مبارزات دانشجویان، فرهنگ¬ورزان و زنان و کارگران که به ویژه در اول ماه مه دستگیر شده¬اند در خطر قرار دارد و اقدام هر انسان آزادی¬خواه را در راه رهائی و آزادی آنان می¬طلبد.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، بنابر منشور و آرمان خود در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و حقوق مسلم مردم برای رهائی از ستم و بیداد، اعدام این پنج زندانی سیاسی را محکوم و از همه مردم آزادی¬خواه جهان درخواست می¬کند که صدای اعتراض خود را در برابر این جنایت ها بلند کنند و به مقابله همه جانبه با بیداد این رژیم ارتجاعی و پوسیده بپردازند.

کانون نویسندگان ایران در تبعید
یک¬شنبه ١٩ اردیبهسشت ١٣٨٨

www.iwae.org
kanoon_dt@yahoo.com